GALAXY science fiction



 galaxy scifiدرود!

امیدوارم حال تک تک تمام شما عزیزان و طرفداران ژانر علمی تخیلی خوب باشه و همیشه روبه پیشرفت باشید.

خب همونطور که میدونید(البته اگر طرفدار واقعی باشد!!)امروزه دنیای مطبوعات ایرانی از جمله مجلات و رومه ها فقط و فقط با افکارات ی و خبرهایی از این قبیل پر شده. و دیگر خبری از حضور پر رنگ مجلات داستانی علمی تخیلی و فانتزی نیست.

ادامه مطلب

درود!

وب سایت علمی تخیلی *گلکسی ساینس فیکشن* به عنوان یک وب سایت تخصصی از هیچ منبعی به غیر از منابعی مانند ویکی پدیا نسخه انگلیسی و یا وب سایت های معروف علمی تخیلی کپی برداری نمیکند و در صورت انجام دادن این کار منبع ذکر میشود تمامی مقاله ها دست نوشته هستند و یا ترجمه کامل. استفاده از مطالب سایت و تکثیر آنها در صورت دیده شدن پیگرد قانونی خواهد داشت(مگر با ذکر منبع).

البته کسانی که زیر پرچم علمی تخیلی هستند از این کار ها هم بدورند مگر اینکه طرفدار ژانری مثل فانتزی باشندsmiley(الکی)

امیدوارم لحظات خوبی رو در سایت داشته باشید.


درود!

خب الان حالتون چطوره؟ اگر خوبید که شکر خدا اگر هم نه که الان میخوام یه کتاب بسیار زیبا و فلسفی از آرتور سی کلارک بزارم *پایان طفولیت* یا پایان کودکی به جرعت میتونم بگم یکی از آثار زیبا و دلنشین کلارک که توش موجودات فضایی رو جوری نشون میده که هیچ کس انتظارشو نداره!

 

1-معرفی کتاب.

داستان بسیار زیبای پایان طفولیت نوشته آرتور سی کلارک یکی از سه غول برتر ادبیات علمی تخیلی اولین بار به شکل داستانی کوتاه به نام *فرشته نگهبان* نوشته شد گفته میشه داستان فرشته نگهبان با کمک و الهام کلارک از *John W. Campbell* جان د. کمپبل نوشته شده کلارک بعد از خواندن داستان *ماشینی قدرتمند* یا ماشین کشتار قدرتمند از کمپبل شوقی در وجودش برای نوشتن آغاز شد او از تصویر ذهنی که کمپبل از فضایی های شیطانی که قیافه اشان مانند اساطیر شیطان صفت مردم بود خوشش آمد و قلم فرشته نگهبان را زد.

 

کمپبل درحال خواندن *مجله آنالوگ* که خود سردبیر آن است

 

آرتور سی کلارک در جوانی که شباهت زیادی به جان کمپبل دارد.

 

کلارک داستان را در جولای 1946 نوشت ولی به علت های بسیار از جمله قبول شدن او در دانشگاه سلطنتی بریتانیا و خواندن درس های سنگین ریاضی و فیزیک و بعد از آن در آمدن به پست سردبیری در یک نشریه علمی تا سال 1950 داستان دست نخورده در کشوی میزش خاک میخورد. تا اینکه بالاخره برای انتشار آن اقدام کرد و در ماه آپریل به کوشش خود کمپبل و بازنویسی داستان توسط *James Blish* جیمز بلیش(بعدا درباره جیمز بلیش پست میزارم) داستان منتشر شد. نسخه بلیش در مجله *فیموس فنتستیک مایستریز* (راز های شگفت انگیز و معروف) به چاپ رسید و کلارک چندی بعد در زمستان 1950 داستان نسخه اصلی بدون تصرف جیمز بلیش رو گسترش داد و در آن سفینه های فضایی ها را با الهام از زپلین(در اینترنت سرچ شود) کشید و یک رمان کوتاه با نام *زمین و اربابان* نوشت و آن را به مجله *نیو وورلدز* (دنیا های جدید) فروخت و چند ماه بعد مجله آن را چاپ کرد.

 

تصویری که کلارک با الهام از آن سفینه ها را خلق کرد

 

جلد مجله *فیموس فنتس* مربوط به آپریل سال 1950 که فرشته نگهبان در آن منتشر شد. نکته:جلد مربوط به داستان کلارک نیست

 

جلد مجله *نیو وورلدز* که داستان زمین و اربابان در آن به چاپ رسید.

بعد از آن خیال نوشتن کلارک را رها کرد و او با خیال راحت به بقیه کارهایش رسیدگی کرد(منظور از کار نوشته های غیر علمی تخیلی او است) تا اینکه در سال 1951 یکی از کتاب های علمی او درباره اکتشافات فضایی بسیار مورد تقدیر قرار گرفت(او پیشگویی هایی درباره اکتشافات فضایی کرده بود که بعضی از آن ها هم به وقوع پیوستند) و دوباره شوق نوشتن و اتمام کار زمین و اربابان تمام وجود او را دربر گرفت و او به نوشتن دوباره روی آورد و از فوریه سال 1952 تا ژوئن سال 1953 بر روی زمین و اربابان کار کرد و رمانی جدید متولد شد با نام *پایان طفولیت* انتشاراتی *Ballantine Books* درخواست چاپ آن را داشت ولی کلارک صبر کرد به جاهای مختلفی سفر کرد تا بالاخره در آتلانتا توانست از بین دو پایان متفاوتی که برای داستانش نوشته بود یکی را انتخب کند گسترشش دهد. بالاخره بعد از دو تا از رمان های بسیار محبوب کلارک رمان سوم هم که پایان طفولیت نام داشت چاپ شد و جایگاه او را تثبیت کرد و این کتاب هم که بسیار کتاب معروفی هستش دیگه. بعد از این انتشاراتی بالانتین به کلارک گفت که حاضر است تمام نوشته های او را بخرد!.

 

جلد کتاب پایان طفولیت

 

این کتاب با نام پایان طفولیت توسط جناب آقای رسول وطن دوست در سال 63 ترجمه و توسط انتشاراتی سپهر به مرحله نشر رسیده است که هم اکنون بعد از دو بخش *داستان کتاب* و *اقتباس ها و بازتاب ها* آن را برای دانلود در اختیارتان قرار میدهم.

ترجمه کتاب


 

2-داستان کتاب.

داستان کتاب پایان طفولیت بسیار فلسفی و اجتماعی است و علاوه بر وجه علمی تخیلی وجه فلسفی و تحلیل و بررسی انسان های دور از اجتماع را هم بررسی میکند و شما عاشقانه کتاب را مطالعه میکنید داستان کتاب از جایی شروع میشود که در دوران مسابقات فضایی بین روسیه و آمریکا سفینه های بزرگی از دنیا های خارجی بر روی آسمان شهر های مهم و ضروری زمین سایه می اندازند و آتش مسابقه فضایی را خاموش میکنند و صلح و رفاه و آرامش را برای مردم زمین به ارمغان می آورند ولی آنها از نشان دادن چهره خود پرهیز میکنند. آنها انقدر به تکنولوژی پیشرفته ای دسترسی دارند که در نظر مردم آنها جادوگرند!. البته رفتار آنها بسیار عجیب است و ندیدن چهره فضایی ها عجیب تر و اینکه هنوز مقصود اصلی آنها مشخص نیست.

3-بازتاب ها و اقتباس ها.

این کتاب آنقدر معروف و محبوب است که در ماه اول انتشار آن تمام دویصد و ده هزار کپی آن فروخته شد و نیویورک تایمز و لس آنجلس تایمز از آن تقدیر های بسیار کردند و آن را بهترین کتاب علمی تخیلی نامیدند!

این کتاب به بالاتر رفتن سطح خواننده های علمی تخیلی کمک های فراوانی کرد و خوانندگان زیادی از روی آن الهام گرفتند و بعضی هم با اسم پایان طفولیت آهنگ هایی خواندند و مینی سریالی هم در آمریکا از روی آن ساخته شده(همان کتاب را بخوانید بهتر است).

 

4-دانلود کتاب

شما عزیزان میتوانید از لینک زیر اقدام به دانلود این کتاب کنید.

دریافت
حجم: 3.23 مگابایت
توضیحات: کتاب پایان طفولیت از آرتور سی کلارک
 

 

 

 

 


درود!

پست امروزم در رابطه با ربات معروف *د مگزین اف.* یا به اختصار *F&SF* هستش. اگر تا حالا برای ایده گرفتن از مجله ها برای داستانتون یا اصلا برای خوندن داستان های علمی تخیلی به مجله ها سر زده باشید و اون هارو مطالعه کرده باشید متوجه میشید که علاوه بر سردبیر ادبی. مجله یه سردبیر هنری هم داره که زیادی تو چشم نیست و بیشتر بین *علمی تخیلی کشان*(منظور از علمی تخیلی کشان کسانی است که نقاشی های علمی تخیلی میکشند) معروف است! و نقاشی نقاش ها را برای داستان های مجله انتخاب میکند(همانطور که سردبیر ادبی داستان ها را انتخاب میکند) معروف است.

معمولا جلد مجله را خود سردبیر هنری نقاشی میکند! حالا بریم سراغ قضیه اصلی.

زمانی که مجله *د مگزین اف* انتشارش شروع شد (سال 1949) سردبیر ادبی قوی برای آن انتخاب شده بود یعنی *Charles Coleman* او کارش را بلد بود و مجله را از نظر سطح ادبی بالا کشید ولی با وجود مجله های قوی و بسیار محبوبی مانند *استاوندینگ ساینس فیکشن* و *امیزینگ استوریز*(محبوبیت امیزینگ فقط برای این بود که اولین مجله علمی تخیلی تاریخ بوده است وگرنه فقط نویسنده های اماتور به آن داستان میفروختند)

جایی برای *F&SF* در دنیای مجلات نمیماند و اگر میخواست خود را بالا بکشد چند سالی(مانند تمامی مجلات) طول میکشید

ولی با تمام شدن دوران سردبیری چار کلمن و عوض شدن های متعدد سردبیرهای ادبی بین 1949 تا 1955 *Mel Hunter* مل هانتر هم جای خود را در مجله پیدا کرد و بر صندلی سردبیر هنری مجله فانتزی و علمی تخیلی تکیه زد.

او هنرمندی باوقار و چیره دست بود که با نویسندگان بزرگی از جمله آیزاک آسیموف و رابرت هاینلاین کار کرده بود و بالاخره به پست شریف سردبیری(به قول آیزاک آسیموف) نایل شده بود!. بالاخره در جولای 1955 ایده ای به ذهن او خطور کرد که باعث شد هم جایزه هوگو برای بهترین هنرمند را ببرد هم مجله را خیلی معروف کند! او در جوئن سال 1955 با سردبیر ادبی جلسه ای گذاشت و ایده ای که در ذهنش پرسه میزد را برای او شرح داد ایده رباتی فضایی که بعد از نابودی بشر و حیات بر روی زمین به آنجا تبعید میشود و با کندن چاله ای در زمین قصد خوابیدن در آن را دارد تا از کار بیوفتند ولی کارتنی پیدا میکند از مجله ها و کتابچه هایی که زندگی انسان را به طور کامل شرح میدهد و او شروع میکند به زندگی مانند یک انسان و تمام مجله ها را میخواند و آن کارها را میکند

سردبیر ادبی با او موافقت میکند و مل هانتر شروع میکند کشیدن ربات و مجله هایش. او برای اولین یک داستان کامل و با محتوا را روی جلد مجله پیاده میکند و باعث معروف شدن و فروش بیشتر مجله میشود.

خب حالا چندتا از عکس های این ربات معروف رو براتون گذاشتم

 

 

مل هانتر در کنار یکی از آثار غیر علمی تخیلی اش.

 

ربات هانتر درحال مطالعه مجلات انسانی.

 

 

طرحی از ربات هانتر کشیده شده توسط مل هانتر برای تبلیغ مجله

 

ربات هانتر درحال بازی کردن گلف.(خودم به شخصه این طرحشو خیلی دوست دارم)

 

ربات هانتر درحال ترسیم و تفکر درباره یک دنیای جدید انسانی


 

ربات هانتر به آرزوی خود میرسد و دنیای انسانی جدیدی در زمین ایجاد میکند!.

 

با انتشار این سلسه داستان ها بر روی جلد مجله برای اولین بار داستانی مصور از این ربات توسط یکی از سردبیران بعدی مجله به نام*Edward L. Ferman* ادوارد.ال.فرمن تدوین شد

 

 


درود!

امروز برای اولین بار اومدم که کتاب بهتون معرفی کنم! *جنگاوران اخترناو* شاید به سبب معروف بودنش خیلی هاتون اسمش رو شنیده باشید شاید هم خونده باشیدش ولی شاید بعضی هامون هم اصلا ندیده باشیمش! پس بیاید یه مرور کلی روش داشته باشم

1-معرفی کتاب.

کتاب جنگاوران اخترناو نوشته رابرت هاینلاین یکی از سه غول برتر ادبیات علمی تخیلی است این کتاب برای اولین بار در شماره های اکتبر و نوامبر مجله *د مگزین اف فنتسی اند ساینس فیکشن* (مجله فانتزی و علمی تخیلی) سال 1959 در حدود 60 تا 70 صفحه چاپ شد که خیلی خلاصه به حساب می اومد

 

جلد مجله*د مگزین اف.*مربوط به جنگاوران اخترناو

(کتاب اصلی اش دویصد و شصت و سه صفحه است البته ترجمه شدش)سپس با محبوبت بالا در بین مردم بالاخره انتشاراتی G.P putnams sons

با انتشار کتاب اصلی موافقت کرد و بالاخره در دسامبر همان سال کتاب اصلی *جنگاوران اخترناو* در ویترین کتاب فروشی ها قرار گرفت 

 

داستان *جنگاوران اخترناو* به صورت کتاب شده

این کتاب با نام جنگاوران اخترناو در سال های 79 و 89 با ترجمه پیمان اسماعیلیان به فارسی برگردانده شده است(انتشارات گل آرآ و قطره)

 

ترجمه جنگاوران اخترناو انتشارات قطره

 

2-داستان کتاب.

خب ببینید داستان کتاب داستانی گسترده است که افزون بر توضیح و توصیف یک جنگ جهانی بین ستاره ای با موجودات عجیب و غریب کهکشان به توصیف روابط احساسی و عاطفی بین شخصیت ها در زمینه های اخلاقی فلسفی داشتن حق رای بزهکاری و اعدام و جنگ هستش و اگر بخوام داستان رو تعریف کنم باید تا دو سه روز پای کامپیوتر باشم پس فقط گوشه ای از داستان شخصیت اصلی رو براتون تعریف میکنم: داستان در رابطه با یه مرد جوونه به اسم جانی ریکو که برای دفاع از خاک سیارش کشورش فیلیپین رو ترک میکنه و به سربازان اخترناو میپیونده و داستان از موقعی اوجش شروع میشه که ریکو به عنوان جنگاور وارد فضا میشه و رسما خدمه ناو میشه و اولین حمله رو شروع میکنن.

3-بازتاب ها و اقتباس ها

رابرت هاینلاین رو خودم به شخصه خیلی دوسش دارم(شاید همینطوری الکی فقط از آثارش خوشم اومده یا شاید به خاطر اینه که از سبک *اپرای فضایی* خوشم میاد! (بعدا در رابطه با اپرای فضایی پست میزارم)) همونطور که میدونید هاینلاین یکی از سه غول برتر علمی تخیلی هستش و مطمئنا اونقدر قلمش قوی هست تا بتونه جوایزی مانند هوگو و نبولا رو به چنگ بیاره! ولی خب نظر مردم هم مهمه دیگه! یعنی یکی از دلایل محبوب بودن جنگاوران اخترناو اینه که خود هاینلاین عضو خدمه کشتی بوده و خب یه فرد نظامی محسوب میشده و تخصصش این بوده! پس وقتی درباره یک همچین چیزی دست به قلم میشه مطمئنا بازتاب مثبتی بین مردم داره! البته هاینلاین بین تمام علمی تخیلی نویسان و علمی تخیلی خوانان محبوب نبود! خب بیشتر رمان های او فضای سیاه جنگ و خون ریزی و حکومت های استبدادی رو به تصویر میکشید و در رمان هاش بر نظریه ی فاشیسم و نظامی گری تاکید میکرد(البته نه با صورت یک منتقد خشمگین بلکه با صورت یک بزهکار که علاقه خاصی به فاشیسم دارد!!) پس هاینلاین همینطور بین منتقدان ادبی هم چندان جلوه خوبی نداشت و به ترویج فاشیسم و نظامی گری محکوم بود. و برخی از رمان هاش ممنوعه اعلام شد!. البته با این همه کتابش هم جایزه هوگو و نبولا رو برد هم اقتباس های فراوانی از روی آن انجام شد.!


درود!

حالتون چطوره؟ امیدوارم هرجا هستید سلامت باشید خب امروز میخوام یک پست بزارم در رابطه با دنیای کمیک ها و دنیای علمی تخیلی خب همونطور که میدونید مجلات علمی تخیلی و کتابچه های مصور کمیک هر دو در یک بازه زمانی از قرن بیستم(و همینطور در بیست و یکم)وجود داشتند و خب میدونید که مجلات علمی تخیلی سر شهرت و نویسنده های خوب خیلی با هم رقابت داشتند مخصوصا استاوندینگ ساینس فیکشن(علمی تخیلی مبهوت کننده) و گلکسی ساینس فیکشن(علمی تخیلی کهکشان یا کهکشانی)

 

                                                      استاوندینگ ساینس فیکشن

استاوندینگ ساینس فیکشن

 

 

 

   

 

             گلکسی ساینس فیکشن

گلکسی ساینس فیکشن

 

 

صد البته که در دنیای کمیک بوک ها هم یک همچین رقابتی وجود داره(من زیاد اطلاعی ندارم که کمپانی های کمیک بوک ها چی ها هستند) ولی مارول و دی سی از معروف تریناشون هستن که با هم رقابت داشته و دارند

 

 

 

کمیک اسپایدر من(مرد عنکبوتی) از مارول

 

 

بتمن(مرد خفاشی) از کمیک های دی سی

 

خب البته دنیا های کمیک و علمی تخیلی با هم نیز رقابتی تنگاتنگ داشتند و هواداران هر کدام طرفداری ژانر مورد علاقشون رو میکنند ولی در اینجا متوجه دو مورد از بدترین کپی برداری های تاریخ میشویم که نویسندگان مارول و دی سی(و یا هرچی)از روی دنیای علمی تخیلی کردند

1-آکوامن(مرد دریا) از روی داستان *ال اسپیرگ دی کمپ* مشهور کپی برداری شده!!

بهتره بدونید که آکوامن که شخصیت کمیکی مشهوری هستش که حتی فیلمش هم ساختن از روی داستانی که دی کمپ مشهور نویسنده دوران طلایی علمی تخیلی(در موردش بعدا پست میزارم)نوشته کپی شده در در دسامبر سال 1938 وقتی مجله استاوندینگ ساینس فیکشن بر روی پیش خوان رومه فروشی ها قرار گرفت جلد آن داستانی زیبا نوشته دی کمپ را روایت میکرد که از این قرار بود: دستیار یک آکواریست(کسی که ماهی و موجودات دریایی نگه میدارد تا به معرض نمایش بگذارد) گازی شیمایی پیدا میکند یا درست میکند که باعث میشود ریه ها و یا آب شش های موجودات دو زیست مانند قورباغه برای همیشه به زیر آب عادت کند چرا این کار را میکند؟ چون آن آکواریست یک تمساح نادر پیدا کرده است که متاسفانه دو زیست است و آکواریست جایی برای نگهداری او ندارد پس باید کاملا او را به آب عادت داد سپس دستیار گاز را میخواهد روی تمساح آزمایش کند ولی متاسفانه خودش آن را استنشاق میکند و دیگر مجبور است زیر آب زندگی کند. جایی خوانده بودم این داستان بیشتر جنبه کمدی دارد و هیچ ربطی به آکوامن و یا بقیه شخصیت های آبی کمیک ندارد!! خب اول از همه بگم که نویسنده یک عشق کمیک بود و دوم بگم که ما نمیگیم نویسنده آکوامن تمام داستانش را از روی داستان دی کمپ کپی کرده بلکه فقط همین که ایده را کپی کرده کافی است حالا چه داستان میخواهد کمدی باشد چه عاشقانه.

داستان میرمن نوشته ال اسپیرگ دی کمپ

میرمن

 

 

2-داستان شماره 148 از کمیک های ایکس من از فیلم علمی تخیلی بیگانه کپی شده است!!! (منبع اسپایدی)

بله!داستان معروف بیگانگان فضایی مغز دراز که فضانوردان نگون بخت را سلاخی میکنند در جایی دیگر کپی شده است!! در داستان شماره 148 کمیک های ایکس من از مارول چیزی به نمایش درمیاید که شباهت عجیبی به هیولای فیلم بیگانه دارد! هیولایی که درست مثل مغز دراز بیگانه از طریق احتراق موشکچه های سفینه کشته میشود حتی صحنه آخر کمیک نیز مانند صحنه آخر فیلم ساخته شده است یعنی آخرین تلاش هیولا برای گرفتن شخصیت اصلی توسط پرتاب کردن دستش به جلو از میان گاز و غبار!!.

شماره 148 از کمیک های ایکس من

 

 

خب پس چرا کمیک ها انقدر موفق تر هستند و امکان ساخت فیلم از روی آنان وجود دارد ولی ژانر علمی تخیلی از دوران عصر طلایی به این ور دچار افول شده است؟.

جواب معلوم است کمیک ها گستره وسیع تری از بازار آن زمان را در دست داشتند چرا؟ کمیک ها مانند قارچ سر بر می آوردند چرا؟چون برای نشر آن ها نیاز به سرمایه فراوانی نبود و نویسنده های آن ها راحت داستان هایشان را به چاپ میرساندند!.

ولی مجله های علمی تخیلی بسیار در انتخاب داستان ظرافت به خرج میدادند و همینطور نشریه هایی که این مجلات را چاپ میکردند باید روی آن سرمایه گذاری میکردند و بسیاری از درخواست های سردبیران برای چاپ مجله رد میشد!. .

و معمولا داستان های علمی تخیلی مخاطبان کمتری را به خود جذب میکردند زیرا کمیک ها پر از زرق و برق بودند و حتی بچه ها نیز به آنها جذب میشدند ولی در داستان های علمی تخیلی از مفاهیم واقع گرایانه و علمی استفاده میشد و برای همه جذاب نبود

 


درود!

سلام به تمام دوستداران ادبیات گمانه زن مخصوصا علمی تخیلی امیدوارم حالتون خوب باشه و روبه پیشرفت باشید.    خب به عنوان اولین پست سایت میخوام یک چیزهایی رو درباره دنیای وسیع علمی تخیلی روشن کنم تا بعد برسیم سراغ بقیه مطالب

خب اول از همه بهتره بگم من اینجا میخوام درباره داستان های علمی تخیلی حرف بزنم نه سینمای علمی تخیلی(بعدا درباره اونم پست خواهم گذاشت) خب حالا میرسیم به گزینه هایی که باعث تفاوت علمی تخیلی با سایر ژانر های گمانه زن از جمله فانتزی میشود.:

1-تعریف کردن ژانر:

اگر به دنبال تعریف واحدی از علمی تخیلی هستید الکی وقتتان را تلف نکنید تنها ژانری که با وجود نبود تعریف کلی دچار گسستگی نمیشود همین علمی تخیلی است منظور از گسستگی نابود شدن نیست بلکه منظورم این است که کسی آن را با ژانر دیگری اشتباه نمیگیرد. اگر داستانی از ژانر علمی تخیلی و داستانی از ژانر فانتزی را بخوانید کاملا متوجه تفاوت های آن ها میشوید با اینکه تا کنون تعریف های نزدیک به فانتزی زیادی از علمی تخیلی نگاشته و یا گفته شده است.

2-خوانندگان آن نمیدانند دنبال چه هستند:

یک جا متنی درباره علمی تخیلی میخواندم که پاراگرافی از آن نوشته بسیار منو جذب کرد و فکر کنم این یکی از آن چیزهایی است که تفاوت زیادی بین علمی تخیلی و بقیه ژانر ها به وجود می آورد متن آن نوشته با اندکی تغییر از این قرار بود:

حالا بیاید یک چیز دیگر را در نظر بگیریم فرض کنید شما یک خواننده داستان های کمیک استریپ هستید انتظارتان از داستان چیست؟در آن دنبال چه میگردید؟ خب جواب واضح است نقاشی و نوشته هایی با فونت کمیک! به دنبال ابر قهرمانان و ابر شروران حالا فرض کنید خواننده داستان های عاشقانه هستید در آن به دنبال چه میگردید؟ باز هم جواب معلوم است صحنه های رمانتیک و دیالوگ های احساسی و شاید هم آمیزش! بیاید یک چیز دیگر را امتحان کنیم شما یک خواننده داستان های وسترن هستید انتظارتان از نویسنده چیست؟ اسب کلاه تفنگ و کابوی های غرب وحشی

ولی در رابطه با علمی تخیلی چی؟ مانند من فرض کنید حالا یک خواننده داستان های علمی تخیلی هستید دنبال چه هستید؟ داستان های فضایی؟ تبدیل شوندگان؟ نابودی زمین؟ خیر افراد زیادی هستند که فقط با نوشته های مایکل کرایتون علمی تخیلی را درک میکنند. خیلی ها هم با نوشته های ژول ورن و دور دنیا در هشتاد روز.

میبینید؟ معلوم نیست خوانندگان علمی تخیلی دنبال چه چیزی هستند!

حالا چند نکته برای بهتر شناسوندن داستان های علمی تخیلی به مخاطبان:

1-خواهشا علمی تخیلی رو با فانتزی اشتباه نگیرید

معمولا وقتی به کتاب فروشی ها یا کتابخانه ها میروم و به مسئول آنجا میگویم لطفا چندتا کتاب علمی تخیلی معرفی کنید که تو مغازتون دارید(یا کتابخونتون) او هم سریع میگوید بله بله منتظر باشید و وقتی برمیگردد با کتاب هایی از جمله وارکرفت و هری پاتر و کتاب هایی از این قبیل به استقبالم می آید در کل میخواهم بگویم ژانر فانتزی (متاسفانه)

بدجور صدا کرده و شده محبوب ترین ژانر ادبیات گمانه زن و این به کتابخونه ها و کتاب فروشی ها هم رخنه کرده و کتاب های علمی تخیلی آنجا بین خیل عظیم کتاب های جادویی و فانتزی گم شده اند(مخصوصا در ایران) خواهشا یک بار برای همیشه به مثال زیر توجه کنید:

فرض کنید انسانی با کار گذاشتن تراشه ای در مغزش یا خوردن قرصی به هوش بسیار بالایی دست پیدا کند خب این میشود علمی تخیلی ولی حالا اگر همان انسان با خوردن معجون یا خواندن ورد به هوش بسیار بالایی دست پیدا کند میشود فانتزی! خواهشا تفاوت هارو درک کنید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دلفین شهرسلامتی Laren یاضامن آهو Teacher16 آموزش زبان انگليسي با متد روز دنيا چلو رمان کاکتوس چی بگم آخه